مقاله ی نگاهی به نقش معلم در بهارستان تعلیم و تربیت
نگاهی به نقش معلم در بهارستان تعلیم و تربیتمشق فداکاری پای تخته کلاس فصل ثبت نام داوطلبان آزمون جدیدالاستخدامی بود. حق التدریسی های جوان هر روز به اداره مراجعه می کردند تا برای آزمون ثبت نام کنند. در راهرو اداره مرد
جوانی را دیدم که قرص و محکم از ردیف پله ها بالا می آمد. چقدر چهره اش
آشنا به نظر می رسید، گویی با او پیوندی نزدیک داشتم. چشم هایم را تنگ تر
کردم و پلک هایم را جمع تر تا چهره اش را بهتر برانداز کنم. چهره اش از آب و
گل درآمده بود و سبیل مردانه پشت لب هایش او را خیلی بزرگ تر از سال های
دوره راهنمایی نشان می داد. خاطرات را تندتند در ذهنم ورق زدم تا به اسمش رسیدم. یکباره بلند گفتم: امیر! امیر بلافاصله برگشت و پاسخ داد: آقای محمدجواد برهانی... شما؟! و وقتی از تعجب
درآمد فوراً سلامی گفت و با آغوش باز به سمتم دوید، درست مثل فرزندی که به
آغوش پدرش بازگشته باشد. اشک در چشمانم حلقه زد و تنم را به شانه های
مردانه امیر تکیه دادم. امیر شاگرد دیروز و همکار امروز من به زندگی ام
بزرگ ترین معنا را بخشید. امیرها به معلمشان یادآوری می کنند که چقدر از
داشتن شاگردان خوبی چون آنها سعادتمندم، چرا که ثمره روحم را در آینه اهداف
و مسئولیت های امروز ایشان می بینم. در سنوات قبل منزلت
معلمی در اجتماع و حتی اگر بخواهیم صراحتاً صحبت کنیم نزد خانواده هایشان
افت مشهودی داشت. این قشر همیشه در مضیقه رفاه و در محاصره مشکلات مادی
بودند. خوشبختانه با پیگیری های محسوس معلمین و نیز رویکرد جدید دولت به
رفاه فرهنگیان در سال های اخیر گام های مؤثری برداشته شده است. لااقل این که روزنه
امیدی با تخصیص حداقل های رفاهی به این قشر از نو می تابد. اختصاص بیمه
طلایی، توجه به تسهیلات ورزشی رایگان برای فرهنگیان، اختصاص یافتن مسکن مهر
به این قشر و ده ها اقدام جدید همگی مؤید تلاش های جدید برای بیرون کشیدن
فرهنگیان از دره مشکلات مادی است. با این حال انتظار
می رود که این روند با سرعت بیشتری ادامه پیدا کند، چرا که سرمایه گذاری
برای نیروی انسانی در آموزش و پرورش به مفهوم این است که نسل های بعدی را
به سمت قله های بالندگی هدایت می کنیم و زمینه رشد همه جانبه کشور را پایه
گذاری خواهیم کرد. امروز ۱۲ اردیبهشت و روز معلم است، به همین مناسبت گزارش امروز و فردای کیهان را به این موضوع اختصاص داده ایم. در صدر اسلام هر
اسیر جنگی که می توانست فرد یا افرادی را باسواد کند، آزاد می شد. باید دقت
کرد که دین اسلام دین علم دوستی و علم آموزی است. پیامبر اکرم(ص) می
فرماید: علم را بیاموزید اگرچه در چین باشد. رحیم زمانی با بیش
از ۳۳ سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش و رئیس آموزش و پرورش شهرستان های
استان تهران با بیان این مطلب که دست کم یک فرصت ۱۲ساله برای تربیت دانش
آموز در سیستم آموزشی ما وجود دارد و اگر این فرصت را جدی نگیریم در واقع
به سازندگی کشور پشت کرده ایم، می گوید: «اگر شخصی احساس خلاء روحی و حتی
پشتیبانی داشته باشد، نمی تواند استعدادهایش را بروز دهد. در دوره های
گذشته برای رفاه فرهنگیان تلاش ها نه تنها کافی نبود، بلکه حتی کم کاری
هایی نیز صورت گرفت، اما خوشبختانه در دوره فعلی وزارت کلید شروع بسیاری از
اقدامات مؤثر زده شده است. زمانی بود که هر کس وابستگی فامیلی و آشنایی
داشت می توانست وارد سیستم آموزشی شود، اما اولین اقدام سازنده این دوره،
ساماندهی شرایط در اختیار گرفتن نیروی انسانی برای سیستم آموزشی کشور بود.
برگزاری آزمون استخدامی با تکیه بر توانمندی های علمی افراد یکی از راه های
برقراری عدالت در جذب معلمین است.» وی ادامه می دهد:
«اگر خلأهای پشتیبانی خیلی بروز کند معلمین عکس العمل نشان می دهند ولی
خوشبختانه با تغییر رویکردها و عملکردها معلمین متوجه تلاش های صورت گرفته
هستند. ما بر این باوریم که دغدغه های حاشیه ای معلمین را کم کنیم. در حال
حاضر به عنوان مثال در مورد کارت طلایی شاید ۵درصد نقایصی وجود داشته باشد،
اما ۹۵درصد اقدام صورت گرفته مثبت بوده است. آن ۵درصد هم به خدمات بیمه ای
در برخی شهرستان ها برمی گردد این در حالی است که در گذشته ۹۵درصد مشکل
وجود داشت. در پایان سال ۹۰،
۱۷۰۰ نفر از معلمین طبق قول های داده شده در شهرستان های استان تهران تحت
پوشش مسکن مهر قرار خواهند گرفت. ۶۷۰۰ نفر ثبت نامی در مناطق ۱۹گانه داشته
ایم که ۱۷۰۰ نفر در اولویت قرار گرفته اند. البته قول ۵هزار واحد داده شده
است که ان شاءالله به تدریج به رقم ۵هزار نفر برسیم. مجتمع های آموزشی
ساخته شده، افتتاح مدارس قرآنی، افتتاح هزار مدرسه هوشمند که خود به تنهایی
یک مبحث بزرگ است، همگی گواه تغییرات عمده اند.» رئیس آموزش و پروش
شهرستان های استان تهران باز هم تأکید می کند که ساماندهی جذب معلمین به
وسیله آزمون، مصاحبه و گزارش طبق روش های قانونمند گام بزرگی در راستای
تأمین عدالت در سیستم استخدامی آموزش و پرورش است. وی می گوید: «آزمون
تعیین تکلیف معلمین حق التدریسی، خرید خدمات آموزشی و آموزشیاران نهضت
سوادآموزی به زودی قبل از سال تحصیلی جدید برگزار خواهد شد. افرادی که از
تاریخ ۱/۱/۷۹ به بعد به صورت حق التدریس یا خرید خدمت آموزشی (حداقل ۱۲
ساعت در هفته) در یک سال تحصیلی با آموزش و پرورش همکاری آموزشی و پرورشی
داشته یا حداقل یک دوره به صورت آموزشیار نهضت سوادآموزی بوده اند و خدمت
آنها مستمر نبوده است، می توانند برای این آزمون از طریق امور اداری
کارگزینی مناطق و نواحی تا ۱۸/۲/۹۰ اقدام کنند. این آزمون به معنای این
نیست که راهی بسته شده، اتفاقاً راه عدالت در گزینش باز شده است.» فردی به نجف اشرف
مشرف شد و ابتدا بر سر مزار استادش حاضر شد. اطرافیان اعتراض کردند چرا
ابتدا به دیدار مولایمان علی(ع) نمی روی؟! وی پاسخ داد: رفتم از استادم
تشکر کنم که راه علی(ع) را نشانم داد. حمیدرضا نجفی معلم
ریاضی و باسابقه ۱۲ساله تدریس در منطقه۱۵ آموزش و پرورش شهر تهران گویی دل
پری از برخورد والدین با فرزند توبیخ شده شان در مدرسه دارد. وی می گوید:
«در دورانی که ما دانش آموز بودیم؛ ارزش گذاری معلم ها به دانش آموزان با
برخورد امروز ما در جایگاه معلم با دانش آموزان امروزی بسیار فرق داشت. در
آن دوران مادرها و پدرها به مدرسه می آمدند و با شنیدن مشکلات فرزندانشان و
تربیت آنها با یک ضرب المثل که می گفت: پوست و گوشتش از شما استخوانش از
ما، دست معلمین را برای تربیت نسل آینده باز می گذاشتند که البته به قولی
افتادن از آن طرف بام برای خیلی از همکاران ما و آسیب دیدگی شخصیتی و روحی
برای دانش آموزان را در پی داشت. این ضرب المثل که برای ما مثل خاطره ای هر
روز تکرار می شود دقیقاً نقطه مقابل رفتار والدین امروزی با مشکلات درسی و
اخلاقی دانش آموزان است. مخصوصاً که بیشتر دانش آموزان امروزه تک اولاد
خانواده و در رفاه نسبی بزرگ شده اند و از دید والدین، معلم فقط مسئول
بازپرسی درس و مرقوم کردن نمره های مدنظر آنهاست. تعجب آور است که
برخی والدین از بی خوابی فرزندشان به خاطر توبیخ لفظی معلم شکایت دارند.
گویا فراموش کرده اند معلم، دلسوزانه توبیخ می کند؛ نه برای اینکه دانش
آموزش، فارغ الخیال شب را به صبح برساند و بار دیگر کار اشتباه خود را
تکرار کند. شاید این خاطره هر روز ما باشد کاری نکنیم تا دانش آموز و
والدین آن از دست ما دلگیر شود! در حالی که تنبیه سازنده هم گاهی اوقات
لازم است.» این معلم با تذکر
نسبت به این که نباید بر طبق دیدگاه های فانتزی جایگاه معلم را از رهبری به
یک مشورت دهنده صرف تنزل دهیم، می گوید: «معلمین امروز با توجه به شرایط
روز جامعه وظیفه سنگینی دارند. دست های پنهانی هستند که می خواهند سمت و
سوی تفکرات سازنده نوجوانان و جوانان ما را به چاه عمیق افسردگی بکشانند.» وی می گوید: « مهم
ترین رسالت فعلی معلمین رسالت تربیتی آنهاست. آنها باید بتوانند دیدگاه های
روشنی نسبت به زندگی و مسئولیت های فردی پیش روی دانش آموزان قرار دهند.» نجفی پیرامون منزلت
و جایگاه معلم می گوید: «معلم در جایگاه پیامبر زمان برای آموختن علم است.
علمی که به روز پیش می رود و دینی که باید ترویج شود، تاریخی که باید برای
عبرت گرفتن بازگو شود و هنری که باید برای رقیق شدن قلب، هنرمندانه تدریس
شود؛ در دست معلم است. اما آسیب شناسی این
مسئله کار بسیار بزرگی است که نیاز به زمان و کارشناسان آشنا به مسائل
روانشناختی و روانشناسی در نظام آموزش و پرورش دارد.» بهتر است جای اینکه
فقط در روز معلم به یاد این قشر باشیم بدانیم تا زمانی که علم هست، مدرسه
هست، دانش آموز هست و هر روزی که دنیا بر چرخ زمان می چرخد، هر روز روز
معلم است، در این صورت معلم در معنای کلمه جایگاه حقیقی و حقوقی خود را از
دست نمی دهد و این شغل معنوی با گذشت زمان به جایگاه واقعی خود نزدیک می
شود. جایگاهی که اگرچه در چشم به هم زدنی دست یافتنی نیست، اما رسیدن به آن
نیز ممکن نمی نماید. مهر شما گرافیت
وجود مرا الماس کرد. من از با شما بودن چیزی فراتر از روابط استکیدمتری
آموختم. امیدوارم کلوئید زندگی تان شفاف و معادلات زندگی تان موازنه شده و
محلول زندگی تان از عشق و محبت فراسیر شده باشد. با بیشترین درصد خلوص
دوستتان دارم و با بالاترین غلظت مولال روزتان مبارک! به بهترین و مهربان
ترین دبیر شیمی دنیا. آنچه خواندید دست نوشته گروهی از دانش آموزان یک
دبیرستان برای تبریک روز معلم خطاب به دبیر شیمی شان بود. فرشته امیری دبیر
شیمی کرمانشاه با ۱۶ سال سابقه کار در آموزش و پرورش این نوشته را بهترین و
باارزش ترین کادو روز معلم در سنوات خدمتش می داند. وی می گوید:
«متأسفانه همه توجه در کلاس درس به این معطوف شده که حل پرسش و طرح نمونه
سؤالات امتحانی و کنکوری به بیشترین میزان باشد. همگی شور می زنند که درصد
قبولی کنکور دبیرستان بالا باشد، اما سهمیه پرورشی خیلی کم و به ندرت است.
دیگر صبحگاه مدرسه خیلی کم برگزار می شود. همه اش دغدغه این را داریم که
فوق برنامه برای کلاس شیمی، فیزیک و ریاضی برگزار شود، اما کسی به تدریس
درس زندگی توجهی ندارد!» از وی سؤال می کنم:
این بی توجهی به بعد تربیتی متوجه معلمین و همکاران شماست یا دلیل دیگری
دارد؟ وی صراحتا پاسخ می دهد: «معلم هم رویش فشار است. اگر درصد قبولی کلاس
در یک سال تحصیلی از ۸۰ به ۶۰ برسد، معلم باید جوابگو باشد. من در وقت
محدود کلاس موظفم به موقع کتاب را تمام کرده و تدریس کنم، نمونه سؤال
امتحانی سرکلاس بیاورم، تست کنکور کار کنم و... حتی فرصت نفس کشیدن هم
نیست. مجبوریم یک نفس با بچه ها کار کنیم و تحت هر شرایطی قبولی آخر سال
کلاس را بالا ببریم. این گونه ناخودآگاه ارتباطات تربیتی با دانش آموز کم
می شود.» وی در ادامه می
گوید: «بهترین کادو در روز معلم همان درک احترام به معلم است. برای همکاران
من چیزهای مادی، ارزش یک تقدیرنامه زیبا از سوی دانش آموزشان را ندارد. ما
به خوبی درک کرده ایم که تربیت یک شهروند خوب به مراتب مهم تر از تربیت یک
شیمی دان، ریاضی دان و فیزیک دان است، اما باید شرایط به گونه ای ساماندهی
شود که دو بال آموزش و تربیت در کنار هم قرار بگیرند.» محمدجواد برهانی
کارشناس سازمان آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران برنامه های هفته
معلم را این گونه عنوان می کند: «روز ۱۲ اردیبهشت زنگ سپاس در مدارس نواخته
می شود و بعدازظهر این روز حضور بیش از هزار معلم را در مرقد مطهر امام
راحل(ره) جهت تجدید میثاق خواهیم داشت. دیدار با مقام معظم رهبری، همایش
یادواره شهدای فرهنگی و سردار شهید پیچک، همایش معلم و تحکیم خانواده،
همایش معلم و پیشکسوتان تعلیم و تربیت، مراسم تقدیر از معلمین نمونه استان
با حضور مقام عالی وزارت و نیز برگزاری ده ها مسابقه فرهنگی و ورزشی با
حضور معلمین از برنامه های شاخص این هفته خواهد بود.» وی به تجلیل از ۴
معلم نمونه کشوری در سطح آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران اشاره کرده
و می گوید: «یکی از زحمت کش ترین اقشار فرهنگی در کشور معلمان مناطق دور
افتاده هستند. بنده سابقه تدریس دوره راهنمایی به مدت ۵ سال در روستای حر
چلسبان از توابع شهرستان ساوه را در کارنامه کاری خود دارم. عمده خاطرات
فراموش نشدنی ام از شاگردان و پیوندهای مستحکم عاطفی با آنها مربوط به این
دوران است. وقتی در سرمای زمستان زیر باران خودم را به کلاس می رساندم، می
دانستم این راهی که انتخاب کرده ام، راه نور است. از استادی به یاد دارم که
می گفت: هر زمانی در زندگی از خداوند متعال درخواستی داشتید، کلاس مکانی
مقدس برای استجابت دعای شماست.» جعبه اول را باز
کردم، به جعبه بعدی رسیدم. باز جعبه دیگری بود... خیلی متعجب شدم با این
حال در سکوت کلاس و نگاه کنجکاو بچه ها چاره ای نداشتم که تا آخرین جعبه را
باز کنم. کادوهای بقیه بچه ها روی میزم خوش نشسته بودند. بالاخره به آخرین جعبه رسیدم. مریم روی یک تکه سفید کاغذ ساده و زیبا نوشته بود: خانم هاشمی! دوستت دارم. می دانستم که
خانواده مریم فقیرتر از آنی هستند که برای من کادویی خوش آب و رنگ تدارک
ببینند. با این حال همین جمله ساده مریم که از عمق وجودش متولد شده بود و
برق چشم هایش آن را تصدیق می کرد، به یک دنیا برایم می ارزید. وقتی هفته معلم فرا
می رسد، هر دانش آموزی به این فکر می افتد که چطور از معلمش قدردانی کند؟
با این حال بزرگترین هدیه برای من در سنوات خدمتم بالندگی و تربیت اسلامی
شاگردانم بوده و هست. معلم ها مثل هر پدر و مادری دوست ندارند نهال وجود
شاگردانشان را در جایگاه فرزند خمیده ببینند. هرگاه بعد از سال ها با یکی
از آنها برخورد می کنیم که شاغل شده و زندگی تشکیل داده با تمام وجود حس
والدینی را تجربه می کنیم که فرزندش را به خانه سعادت و خوشبختی راهنمایی
کرده است. به جرأت می توان
گفت که بعد از والدین، بچه ها از معلم خود تأثیرپذیری دارند، این
تأثیرپذیری به ویژه در سال های دوره ابتدایی بسیار پررنگ تر است. خیلی از ما هنوز
نام معلم کلاس اول و چهره اش را به یاد می آوریم و یا محبت و کلام تحول
برانگیز یکی از معلمین خود را در دوره های مختلف تحصیلی نقشبند ذهن کرده
ایم. پس گزاف نیست اگر بگوییم که معلم جایگاه پدر و مادری دارد و حفظ
احترام و رضایت او از واجبات است. یک چنین جایگاه و منزلتی باید در بین
خانواده ها و جامعه از طریق فرهنگ سازی نهادینه شود. بدون شک هیچ ضربه ای
جز دل شکستن و از یاد بردن حرمت ها نمی تواند برای وجود نازنین معلم تلخ و
گزنده باشد. حضرت امام جعفر
صادق(ع) می فرمایند: هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع
می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شود و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و
معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت. این ارزش
بدان جهت است که شهیدان در سایه علم و تربیت معلمان و تعلیم شایسته آنان به
خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است. صابر حقانی که خود
برادر شهید است از شاگردان رزمنده اش خاطره های بسیاری دارد. وی می گوید:
«آن روزها همه چیز رنگ و بوی آموختن داشت. گاه من معلم بودم و گاه شاگرد
دانش آموزانم! می دیدم که فراتر از سنشان قد می کشند، درک می کنند و به
اطرافیان خود درس می دهند. یکی از شاگردان سال
دوم دبیرستانم که بسیار هم درسخوان بود، روز اعزامش برای خداحافظی به
کلاسم آمد. وقتی به شانه اش زدم و گفتم: زنده باشی پسرم! گفت: آقا! دعا
کنید در کلاس جبهه شاگرد اول باشم. بعدها از بچه های هم رزمش شنیدم همان جا هم خودش درسش را ادامه داده و هم برای افرادی که سواد نداشته اند، تدریس می کرده است. سال اول دانشگاه که
رشته مهندسی عمران قبول شد، به شهادت رسید. حالا که فکرش را می کنم، او با
این که شانه های کوچکی داشت، ولی معلم من بود و هنوز هم تلاش، اخلاص و
فداکاری اش برای من الگوست.» مجید مظفری که
شاگرد یک تراشکاری است، اگرچه مثل هم سن و سالانش در جبهه آن روزها، شانه
های کوچکی دارد، ولی در نوجوانی او نیز برای خودش مردی بزرگ و معلمی قابل
احترام است. مجید صاحب کارش را که پیرمردی جا افتاده است، بهترین معلم
دوران زندگی اش معرفی می کند و می گوید: «هر کس می تواند در جایگاه خودش هم
شاگرد باشد و هم معلم. من پدرم را از ده سالگی از دست داده ام، با این حال
آقای وکیلی صاحب کارم برایم هم حکم پدر را دارد و هم معلم. حس معلمی و
شاگردی فقط محدود به کلاس درس نیست، هر وقت از هر کسی چیزی آموختیم باید تا
ابد بنده او باشیم.» مجید روزهای تلخ بی
کسی اش را به یاد می آورد، اما حالا خودش می تواند یک معلم فنی در حرفه
تراشکاری باشد، و البته با نشاط و روحیه مثبتی که نسبت به زندگی دارد، می
تواند برای خیلی هایی که شرایط او را دارند الگو باشد. این شاگرد تراشکاری
در حالی که با دست های پینه بسته اش که دست های یک معلمند، زنگوله های عرق
پیشانی اش را پاک می کند، می گوید: «در ماه لااقل یک شاگرد تازه وارد
تراشکاری را آموزش می دهم و اولین جمله ام به او این است که در زندگی کم
آوردن هنر نیست، بلکه مثل کوه استوار ایستادن و از دسترنج خود روزگار
گذراندن مرام مردان نیک روزگار است.» علی سلیمانی با
۱۷سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش امروز مسئول روابط عمومی آموزش و پرورش
شهرستان های استان تهران است. خودش می گوید: «از تدریس در پایه اول ابتدایی
شروع کردم. حتی یک دوره مربی پرورشی هم بوده ام.» سلیمانی از آن دسته معلم
هایی است که خودش به اطرافیان فوق العاده احترام می گذارد و این گونه
غیرمستقیم به شاگردانش متذکر می شود که احترام دیدن لازمه اش احترام گذاشتن
به اطرافیان است. سلیمانی صادقانه می گوید: «به نظر من منزلت معلم و
جایگاه وی نزد اطرافیان بخش عمده اش به رفتار خود او در کلاس درس و محیط
مدرسه برمی گردد. شاگردانی را می شناسم که اگر چه قدری شر و شورند، اما
سرکلاس معلمی که به قول معروف با مرام و درست رفتار می کند، متقابلا رفتارش
با احترام می شود.» مسئول روابط عمومی
آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران به خیزش های خوبی که در جهت تامین
وضعیت رفاهی معلمان صورت گرفته اشاره می کند و می گوید: «شهید رجایی جمله
ماندگاری دارند. ایشان می گفتند: معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به
عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. حقیقتا بگویم که
اکثریت همکاران من با عشق سرکلاس می روند. متاسفانه افرادی هستند که می
خواهند این حرفه را به تجارت پیوند بزنند، اما حساب کلاس های خصوصی با وجه
تدریس بالا جداست. معلمی را می شناسم که بدون گرفتن حتی یک ریال حاضر شده
چند ساعتی در هفته با شاگرد معلولش جلسه خصوصی کار کند.» وی می گوید: «این
یک خطر است که معلمی را با وادی تجارت پیوند بزنیم، باید اندک اندک با
برنامه های کلان آن چنان رفاه حال معلمان را تامین کنیم که فارغ از دغدغه
های زندگی دغدغه اصلی ایشان انسان سازی باشد.» وی در حالی که با
یکی از فرهنگیان بازنشسته در راهرو اداره احوال پرسی می کند و پیگیر کارهای
اداری اش است، می گوید: «خود من ، روزی احساس رضایت خاطر دارم که قدمی
برای این قشر فرهنگی بردارم. وظیفه ما رسیدگی به حال معلمان است و معلمان
هم این مسئولیت را دارند که مردان و زنان مسئول جامعه فردا را تربیت کنند.» تمام سال های تدریس
سرشار از لحظه های زیبایی است که برای معلم خاطره می شود به ویژه زمانی که
شاگردان ثمره آموزش را به خوبی پاسخگو باشند و به معنای واقعی نکته ای
بیاموزند چه علمی و چه تربیتی. در مدرسه ای از منطقه ۱۶ سال ها پیش دانش
آموزی داشتم که در دیکته بسیار ضعیف بود و نمراتش همیشه تک می شد. مدتی را
با روش های رونویسی از درس با خودکار رنگی و نوشتن کلمات سخت درس با وی
گذراندم فایده ای نداشت. تصمیم گرفتم بعد از هر بار دیکته ابتدا برگه او را
تصحیح کرده و غلط هایش را مشخص کنم. بنابراین صحیح
کلمات را می نوشتم و به او فرصت می دادم تا دقایقی آنها را یاد بگیرد؛ سپس
همان دیکته را دانش آموز دیگری به او می گفت و وی مجددا می نوشت. من هم ضمن
ادامه کار کلاس نظاره گر بودم. به مرور دیکته دانش آموز بهتر و بهتر شد و
اعتماد به نفس لازم را پیدا کرد تا جایی که نمره زیر هفت او به هفده رسید و
نمره پایان ترمش هم عالی شد. دانش آموز هر بار ذوق زده از من می پرسید:
خانم! بهتر شدم؟! خدا را شکر جدیت در کار نتیجه خوبی داشت. الهه علیپور با ۱۸
سال سابقه کار در آموزش و پرورش شهر تهران ضمن بیان خاطره بالا پیرامون این
که چرا جایگاه معلم در جامعه آن طور که انتظار می رود، متبلور نشده است،
می گوید: «جانا سخن از زبان ما می گویی! متاسفانه به مرور زمان و پررنگ شدن
نقش رسانه های مختلف اطلاع رسانی و در کنار آنها کم رنگ شدن بعضی از ارزش
ها، جایگاه مدرسه و سپس معلم در جامعه امروزی به شدت تنزل پیدا کرده است. خانواده ها به جهت
اشتغال به مسائل روزمره شان به خصوص اقتصاد خانواده، کمتر به وضعیت درسی
فرزندانشان توجه می کنند و به دنبال آن نوجوانان به نوعی رها شده در فضای
آموزشی هستند. هرچه این وضع دامنه دارتر باشد، معلم بیشتر در حاشیه قرار می
گیرد. ضمن آنکه امروزه درآمد حاصل از مشاغل مختلف ملاک ارزش گذاری آن شغل
نیز هست.» وی در مورد خلأهای
موجود ارتباطی بین معلم و شاگرد به این دلایل اشاره می کند: «کم شدن روابط
اولیا با فرزندان به ویژه نظارت نداشتن اولیا به خصوص پدران بر وضعیت درسی
فرزندان یکی از خلأهای موجود است. اکثر خانواده ها تنها در سال های مقطع
ابتدایی فرزندانشان حساسیت نشان می دهند و با سنگین شدن مطالب درسی و ورود
دانش آموز به مرحله راهنمایی و دبیرستان حمایت لازم از وی را قطع کرده و به
اصطلاح می پندارند که دیگر بزرگ شده؛ خودش باید به فکر خودش باشد؛ ما از
درس هایش سر درنمی آوریم! عدم برنامه ریزی در استفاده صحیح از زمان؛ پس از
تعطیل شدن مدرسه یکی دیگر از مشکلات است. دانش آموزان بیشتر زمانشان را به
استراحت و دیدن برنامه های تلویزیونی و سرگرمی های مورد علاقه شان اختصاص
می دهند، بنابراین کم ترین فرصت یا بدترین فرصت ها در خانه صرف مطالعه می
شود. در این جا حتماً باید خانواده به فرزندانشان برنامه ریزی صحیح در
مدیریت زمان را آموزش دهند. بی انگیزه بودن
نوجوانان نسبت به تحصیل و در واقع به زعم آن ها بی فایده بودن تحصیلات
عالیه یک روند مخرب است. خیلی وقت ها در گوششان خوانده شده که این همه درس
بخوانی که چه بشود؟! معلم باید حقیقت را به گونه دیگری در نگاه دانش آموزش
جا بیندازد. باید به دانش آموز گفته شود که خیلی از تحصیل کرده ها و به
جرئت می توان گفت اکثریت این قشر صاحب مشاغل و مناصب و جایگاه خوبی در
جامعه می شوند. جوان باید صبور و تلاشگر باشد. یک شبه نمی توان ره صدساله
را طی کرد.» وی ادامه می دهد:
«نبودن امکانات و تجهیزات به روز در مدارس نیز در لیست مشکلات قراردارد. با
وجود اینکه در سطح دنیا تدریس چهره ای تازه با استفاده از تکنولوژی پیدا
کرده در مدارس ما هنوز شیوه سنتی گچ و تخته حاکم است! اگر معلم بخواهد
نوآوری در تدریس داشته باشد، باید از دست سازه خودش و یا دانش آموز استفاده
کند. به طور کلی روش های نوین آموزشی در اکثریت مدارس قابل اجرا نیست به
طور مثال دبیر ادبیات که با کتاب های مرجع زیادی سر و کار دارد و در حین
تدریس به آنها احتیاج دارد، لازمه اش این است کتابخانه نسبتا مجهزی در
مدرسه باشد تا بتوان این کتابها را به کلاس آورد و دانش آموز از نزدیک با
آنها آشنا شود. حال اگر کتابخانه هم باشد، کتابدار نیست و خیلی از روزها در
کتابخانه بسته است!» یکی از مادران به
مدیر مدرسه پیغام داده بود که دختر ۱۱ساله اش بعد از صحبت های معلم عربی
سرکلاس امسال تمام روزه هایش را گرفته است. وقتی این خبر را شنیدم بیشتر از
یک مادر برای شاگردم احساس رضایت و خرسندی کردم. حس مادری داشتم که دخترش
را به سمت نور هدایت کرده است. ناهید شفعتی دبیر
عربی با بیان خاطره بالا، خاطرنشان می کند که در جامعه دینی و مذهبی ما با
اتکا به آموزه های دینی شأن معلم بالاست و هنوز هم معلم از جایگاه ویژه و
خاص خود برخوردار است. وی می گوید: «البته باید گفت که معلم در جامعه مذهبی
ما هنوز جایگاه خود را دارد. افراد جامعه برای معلم و قشر فرهنگی ارزش و
احترام خاص قائل هستند، ولی انتظار می رود که جایگاه معلم بیش از این
متبلور باشد، برای این که نقش و جایگاه معلم در جامعه پررنگ تر شود و
مسئولین و رسانه ها خصوصا صدا و سیما که بیشترین مخاطبین را دارند، موظفند
برای نقش و جایگاه واقعی معلم بیشتر تلاش کنند. با توجه به نقش و اهمیت
نیروهای فرهنگی و نقش تأثیرگذار آن در جامعه قطعا دشمنان قسم خورده ما در
صدد ضربه زدن به این جایگاه و شخصیت معلمین می باشند که هوشیاری و بصیرت
بالای این قشر را بیش از پیش می طلبد.» وی پیشنهاد می دهد:
«فرصت ها خیلی کم است. اگر طوری برنامه ریزی شود که معلم ساعتی را در طول
هفته در خارج از کلاس با دانش آموزان و یا اولیا ملاقات داشته باشد و
ارتباط بین آنها منسجم تر گردد این باعث می شود که زحمات معلم و تلاش دانش
آموزان بیشتر خود را نشان دهد. عدم ارتباط خوب و مستمر اولیا دانش آموزان و
معلم خلأ خود را به خوبی در نظام آموزش و پرورش نشان می دهد، زیرا پاره ای
از مشکلات دانش آموزان را باید در خارج از کلاس و با حضور اولیا حل کرد،
ولی متأسفانه چنین فرصتی در نظام آموزشی پیش بینی نشده است.» وی در پایان در تکمیل صحبت هایش می گوید: «خوشبختانه رابطه
بین دانش آموز با معلم در جامعه دینی و معنوی ما خیلی خوب و نزدیک است.
معلمان ما واقعا ایثارگر و با محبت هستند و دانش آموزان را مانند فرزندان
خود می دانند و این برای ما بسی افتخار است که چنین فرهنگیانی در کشورمان
وجود دارند و دانش آموزان نیز نسبت به معلمان خیلی لطف دارند و این را می
توان در عشق دانش آموزان به معلمانشان در روز معلم و تابستان ها که از هم
دور هستند، دید. البته با وجود فناوری جدید ارتباط بین معلم و دانش آموز
بیشتر شده است اما بهتر است این ارتباط با حفظ حریم ها صورت گیرد. از مدیران ومسئولین
نظام آموزش و پرورش با توجه به اهمیت علم و تجربه معلمان خواهش می کنم که
امکانات تحصیل در مقاطع بالاتر نظیر فوق لیسانس و دکترا را برای همکاران
فرهنگی فراهم کنند. فرصت های مطالعاتی و تحقیق و پژوهش به معلم بدهند تا
معلمان علاقه مند بتوانند در مقطع کارشناسی ارشد و قوی کردن زبان انگلیسی
ادامه تحصیل بدهند و به علم روز نزدیک تر شوند.» |
|
![]() |